یکی اینکه بندهها بروند بالا؛ مثل انبیاء و ائمه(ع) یا نه، لطف خدا تنزّل کند، برابر حدیث نورانی امام سجاد(ع) که در صحیفه فرمود: دانٍ فِی عُلُوِّهِ، عالٍ فِی دُنُوِّهِ (1)؛ خدا در عین حال که در مراحل بالا حضور و ظهور دارد، فیضش در مراحل دانی هم حضور دارد. فرمود: اگر شما شرایط تقوا را داشته باشید، و دارای دل شکسته باشید؛ أنَا عِندَ المُنکَسِرَهِ قُلُوبُهُمْ (2).
پس یا ما مهمان خدائیم یا میزبان خدائیم که این قسم دوم مخصوص ماست. اما دل دنیادوست که اصلاً در این فضا نیست! آنجایی که دل میشکند، انسان از همه ناامید میشود، فقط به سمت خدای سبحان متوجه است؛ باید بداند که الان موقع میزبانی اوست. فرصت خوبی است، مهمان خوبی میخواهد بیاید و آن فیض الهی است. البته دانٍ فِی عُلُوِّهِ، آن مراحل عالیه دیگر نصیب انسان نمیشود. ولی بالاخره فیض خاص را انسان در کنار قلبش مییابد. همان جا اگر یک مطلب هم نصیبش شد، این تا آخر عمر، آدم را حفظ میکند. یا مهمان خدا شدن یا میزبان او شدن. اولیای الهی جامع هر دو کمالند؛ گاهی مهمانند و گاهی هم میزبان.
دلی که بهدنبال زرق و برق است و دنبال نان و نام، به جایی نمیرسد! این آدم کاسب است، نه عالم ربانی! یکی نان میفروشد، یکی گوشت، یکی هم فقه و اصول میفروشد. اینها به جایی نمیرسند! وجود مبارک حضرت امیر درباره پیامبر(ص) فرمود: اَلمُجتَبی مِنْ خَلائِقِه. یعنی در بین تمام مخلوقها، خدای سبحان پیامبر را مجتبی کرد. شما وقتی به یک میوه فروشی رسیدید، میوههای درشت را برای مهمانهایتان برچین میکنید.
آن میوههای شادابِ شیرینِ درشت سالم را وقتی سوا کردید، این را میگویند «جِبایه» و این حالت را میگویند اِجتباء. آن میوههای برچین شده را میگویند: «مُجتبی». ذات اقدس إله در بین همه بشر وجود مبارک پیامبر را برچین کرد. فرمود: بوستان انسانیت بالأخره باید میوه بدهد؛ وَالله اَنبَتَکُمْ مِنَ الأرضِ نَباتاً (3). میفرماید: شما در بوستان الهی به دنیا آمدید، باغبانتان هم خداست. فرمود: وَالله اَنبَتَکُمْ مِنَ الأرضِ نَباتاً. شما جزء درختانی هستید که خدای سبحان شما را غَرس کرده، شما باید میوه بدهید.
همه این درختهایی که میوه میدهند، در بین همة این میوهها، وجود مبارک پیامبر برچین شده است.وَ المُعتامْ لِشَرحِ حَقائِقِه (4). « اِعتاماً » یعنی «اِختارِ»؛ یعنی ذات اقدس إله در بین همه پیامبر را اختیار کرده که حقائق الهی را برای مردم شرح بدهد؛ وَ المُعتامِ لِشَرحِ حَقائِقِه. حقیقت هم گفتند نظیر گوهری در عمق دریاست. بعضیها سوار کشتی میشوند، در دریا راه میروند، تجارت میکنند؛ اینها دیگر از گوهرهای دریا با خبر نیستند؛ چون این کشتیها روی آب راه میرود، نه در آب! بعضی از کشتیها تحتُ البَحری است، در آب میرود؛ اما به آن عمق نمیرسد. اینها از ماهیهای دریا، از برکات و کرامتهای دریا با خبرند. بعضیها هم میروند عمق دریا و آن گوهرها را در میآورند. پس ما یک سفینه داریم، یک دریا داریم، یک گوهر.
احکام الهی نیز همینطور است! بعضیها احکام الهی را سوار میشوند، روی دریا حرکت میکنند؛ اینها فیضشان این است که از جهنم نجات پیدا میکنند، اهل سعادتند، بهشت میروند اما حالا آن معارف نصیبشان بشود، نیست. بعضیها کشتیهایشان تحت البَحری است؛ امّا به عمق بروند و گوهر بگیرند، نیست. بعضیها تحتُ البَحری است و به عمق میرود... .
پینوشتها:
(1) صحیفة سجادیه / دعای 47 (2) منیهُ المرید / ص 123 (3) نوح / 17(4) نهج البلاغه / خطبة 178